- صبح که بیدار شدم گفتم امروز یکی از بدترین روز ای زندگی منه
- شب خواب می بینی تو با یکی از سران مملکت با جکی چان اونم تو مرده شور خونه دارین ناهار می خورین....خدا به داد برسه
- از اول صبح ناراحت و گرفته...الکی خودمو به یخ شکستن مشغول کردم
- تا اینکه یه سی دی دیدم...سی دی فیتیله
- یه چیز گفت روزم عوض شد....دنیا محل گذر ه....
-بعد از اون زورکی هم شده لبخند زدم همینطوری پشت سر هم اتفاق خوب افتاد
- اولیش تعویق زمان کنکور ارشد
- بقیه اش هم فعلا نمی گم.
- ختم اون هم با یه دور هم بودن خونه عمو تموم شد.
-خدا شکرت که حول حالی الی احسن حال